رفت و غزلم چشم به راهش نگران شددلشوره ما بود دلارام جهان شددر اول آسایشمان سقف فروریختهنگام ثمر دادنمان بود خزان شدزخمی به گـِل کهنه ما کاشت خداونداینجا که رسیدیم همان زخم دهان شدآنگاه همان زخم، همان کوره کوچکشد قله یک آه مسیر فوران شدباما که نمک گیر غزل بود چنین کردبا خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شدما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیمیعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد[جان را به تمنای لبش بردم و نگرفتگفتم بستان بوسه بده گفت گران شدیک عمر به سودای لبش سوختم و آهروزی که لب آورد ببوسم رمضان شد]یک حافظ کهنه،دوسه تا عطر،گل سررفت وهمه دلخوشی ام این چمدان شدباهرکه نوشتیم چه ها کرد به ما گفتمصداق همان «وای به حال دگران» شد + نوشته شده در جمعه دوم دی ۱۴۰۱ ساعت 23:26 توسط | بخوانید, ...ادامه مطلب
منشا# عشق در زنان است.مردان عشق را نمی آفرینند؛مردان عشق را به زنان پس می دهند.زنان عشق را می آفرینند و زاینده و عنصر عشق هستند. , ...ادامه مطلب
دست من نیست# اگه بارون میاد یادت میفتمبه کسی از تو من چیزی نگفتماگه دستات بیاد باز میشه مشتم, ...ادامه مطلب
سی سالگی به بعدکه عاشق شویدیگر اسمش را نمینویسیکف دستتودورش قلب بکشییا عکسش را بگذاری لای کتاب درسی اتوهی نگاهش کنیسی سالگی به بعد که عاشق شوییک عصرجمعه زمستانی یک لیوان چای میریزیمی نشینی پشت پنجرهو تمام شهر رادر بارانی که نمیباردبا خیالش قدم میزنی!.+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:49 توسط سعید کمالی | , ...ادامه مطلب
این منم، خون جگر از بد دوران خورده مرد رندی که رکبهای فراوان خورده غم ویرانی خود را به چه تشبیه کنم؟ فرض کن کوه شنی طعنهی طوفان خورده عشق را با چه بسازد، به کدامین ترفند شاعری که همهی عمر غم نان خورده چه به روز غزل آمد که همه منزویاند قرعه بر معرکهی معرکهگیران خورده از دهان کس و ناکس خبرش میآید شعر، این باکرهی دست هزاران خورده با چنین فرقهی نسناس، یقین پاپوش است اتهامی که به شخصیت شیطان خورده دشتمان گرگ، اگر داشت نمینالیدم نیمی از گلهی ما را سگ چوپان خورده جرم من فاش مگوهاست و حکمم سنگین چه کند شاهد سوگند به قرآن خورده شعر هم عقل ند,این منم که قمارو باخته,این منم,این منم طاووس علیین شده,این منم زنی تنها,این منم که خوبیامو,این منم شمیم,این منم اون ساده دل,این منم بی تو,این منم دختری,این منم انسان خاکی ...ادامه مطلب
بوی سلام یار من لخلخه بهار من باغ و گل و ثمار من آرد سوی جان صبا مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی ملک و درازدستیی نعره زنان که الصلا پای بکوب و دست زن دست در آن دو شست زن پیش دو نرگس خوشش کشته نگر دل مرا زنده به عشق سرکشم بینی جان چرا کشم پهلوی یار خود خوشم یاوه چرا روم چرا جان چو سوی وطن رود آب به جوی من رود تا سوی گولخن رود طبع خسیس ژاژخا دیدن خسرو زمن شعشعه عقار من سخت خوش است این وطن مینروم از این سرا جان طرب پرست ما عقل خراب مست ما ساغر جان به دست ما سخت خوش است ای خدا هوش برفت گو برو جایزه گو بشو گرو روز شدشت گو بشو بیشب و روز تو بیا مست رود نگار من د,نگار من,نگار من که به مکتب نرفت,نگار من مسعود فردمنش,نگار من محسن چاوشی,نگار من چاوشی,نگار منصوری,نگار من علیرضا قربانی,نگار من رفتی ...ادامه مطلب
گر در یمنی چو با منی پیش منی گر پیش منی چو بی منی در یمنی,یمن,یمن و آخرالزمان,یمن امروز,یمن جنوبی,یمن و عربستان,یمن ایران,یمن حوثی,یمن در عصر ظهور,یمن اخبار,یمن میثم مطیعی ...ادامه مطلب
سال ها بعد من با خیال راحت به همه چیز عادت کرده ام تمام آن رویاهای آبی رنگ و جسور جایشان را به الگوهای خیاطی و طرح های جدید دلبری داده اند سال ها بعد من هم مانند تمام هم سن و سال هایم مانند تمام دخترکان خیال پرداز شانزده ساله قهرمان دل ربای کودکی هایم را فقط در فیلم ها می بینم سال ها بعد هیچ چیز آن طور نمی شود که فکرش را می کردم هیچ نقطه از مختصات ساعت های خیس خورده ی سرنوشتم شبیه آن خیال هایی نیست که دلم را قلقک می دادند، سال ها بعد هیچ دوستت دارمی از چشمانم سبز نمی شود …. سال ها بعد هیچ اتفاقی نمی افتد فقط از این روزها چند سالی گذشته است.,سالها بعد,سالها بعد من در كنار,سالها بعد من در کنار,سالها بعد من,سالها بعد من زنی هستم,سالها بعد قرار نیست,سالها بعد من در کنار زنی,سألها بعد طول غياب,نوستالژی سالها بعد,شاید سالها بعد ...ادامه مطلب