موجودی به نام دل

ساخت وبلاگ

خدایا بیا بنشین؛ تنها دو کلام حرفِ دل دارم !
می شود مرا ببری جایی کنارِ خودت
حواسم را پرتِ بازیِ ابر و باد و باران کنی 
تا انقدر بی دلیل اشکم سرازیر نشود ؟
می شود دلم را چند صباحی 
از من دور کنی ؟
خسته ام کرده خدا جان !
هرچه می گویم بنشین سر جایت
و به تپیدن ادامه بده
تقلا می کند 
زبانِ هم را نمی فهمیم خدا جان !
او بچه ای بازیگوش است و من 
آخ و امان از این من
که مادری پیر شده ام برایش
هرچقدر هم که پا به پایش 
بیایم 
بازم هم نفس کم می آورم
نمی فهمد !!! لعنت که نمی فهمد 
اینجا هیچکس بهایِ داشتنش را نمی پردازد
بس که ارزان می فروشند
آخر یکی نیست بگوید
لامروتها ! مگر حراج است ؟
گیرم که حراج باشد حتی
مگر دل
رخت و لباس است ؟
خسته ام خدا
بیا این کودکِ پر شورِ مرا
خودت نوازشش کن
و آرام طوری که نشکند
در گوشش بگو :
دلِ بیچاره آرام بگیــــر
آرام بمــــیر ... !!!

+ نوشته شده در  دوشنبه دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 13:5  توسط سعید کمالی  | 
به کجا چنين شتابان!...
ما را در سایت به کجا چنين شتابان! دنبال می کنید

برچسب : موجودی, نویسنده : kamalipashao بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت: 2:32