می ترسم از اینهمه که هستم و به رویم نمی آورم ...
از کرنومتری که تو به رویت نمی آوری ، اما در من هی کم می شود ، مى ترسم ... صدایی که مهیب نیست ، اما خوابم را می پراند
کسی در من ، قلاده وا می کند
دستم را می گیرد ، کشان کشان می برد
و به هیچ آشنایی ، جواب پس نمی دهد
برچسب : نویسنده : kamalipashao بازدید : 158